نوشته شده توسط : دل سوخته

 

من و تو آبی دریا

من و تو قلب شقایق

من و تو یه راز پنهان

توی سینه ی دو عشق

من و تو از هم جداییم

من و تو بی هم و با هم

توی آینه ی دلامون

یه نگاه آشناییم

من و تو دلتنگیهامون

دیگه داره سر می ریزه

توی جام عشق هر دو

دیگه داره غم می ریزه

من و تو قرارمون رو

توی باغ گل میذاریم.

جای گل های نیلوفر

روی غم ها پا میذاریم

خورشید عشق من و تو

گرمتر از دیروز و هر روز

روی پاکی هی می تابه

غافل از غروب مرموز

شاید این قصه ی کوتاه

قصه ی دلبستگی هاست

قصه ی عشق من و تو

باز شاید یه رویاست 



:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 6 تير 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

دلم پر کشیده برا اینکه زیر سقف آسمون بخوابم و انقدر ستاره بشمرم تا خوابم ببره.

 

دلم برا خوابیدن زیر پشه بند و روی تخت های سیمی پر کشیده.

 

دلم هوای صاف و آسمون پر ستاره و باد بهاری می خواد.

 

دلم پنجرۀ چوبی بدون شیشه میخواد.

 

دلم هنوز هم که هنوزه کوچه های خاکی و بوی خاک خیس دم غروب رو میخواد...

 

 

 

 

 

عصر يک جمعه‌ي دلگير، دلم گفت بگويم بنويسم که چرا عشق به سامان نرسيده است؟ چرا آب به گلدان نرسيده است؟ چرا لحظۀ باران نرسيده است؟ و هر کس که در اين خشکي دوران به لبش جان نرسيده است، به ايمان نرسيده است و غم عشق به پايان نرسيده است. بگو حافظ دلخسته زشيراز بيايد بنويسد که هنوزم که هنوز است، چرا يوسف گمگشته به کنعان نرسيده است؟ چرا کلبه‌ي احزان به گلستان نرسيده است؟

دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمين مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمين مرد، زمين مرد، خداوند گواه است، دلم چشم براه است، و در حسرت يک پلک نگاه است، ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه، خدايا برسد کاش به جايي، برسد کاش صدايم به صدايي

تو کجایی تو کجایی................



:: بازدید از این مطلب : 459
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 6 تير 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

من تو را دوست مي دارم

 


لحظه هاي با تو بودن را


ونگاهي که از عشق سرشار

 

وصداي تو


ترنم خوش محبت


و چگونه قيمت گذارم بر اين عشق

 

من تاجر شهر آرزوهاي توام


چگونه باور کنم


خموش گريه لبريز از غم تو را

 

من تاجرم


چه قيمتي بر اشکاههاي تو گذارم


من عشق و صداقت تو را خريدارم


آه!! چه معامله سختي است

 

چگونه قيمت گذارم


بر گونه هايت


که خيس از قطرات اشک توست

 



:: بازدید از این مطلب : 499
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 5 تير 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

امشب شب آرزوهاست  . امروز هم عجب روزی بود . یه روز عجیب و غریب و قشنگ .با یه دنیا احساس

با یه دنیا شرمندگی از طرف من .یه دنیا محبت و معرفت از طرف تو  یه دنیا انرژی از طرف تو . از وقتی

برشگتم هنوز یه جورایی  گنگ هستم .گاهی اوقات که فکر میکنم میبینم چقدر راحت میشه  ساده

بود .چقدر راحت میشه دو نقش بازی نکرد و اونوقت هست که اینطوری دوستیها نمود پیدا میکنه.

تو این شب عزیز نمیدونم چه آرزویی برات داشته باشم . اما از درگاه خدا بهترین آرزوها رو برات خواستارم

فقط میتونم بگم خیلی گلی گل گل گل گل

نه تو می مانی

نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم خواهد رفت آن چنانی

که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند بر تن لحظه ی خود

جامه اندوه مپوشان هرگز

تو به آیینه ....

نه .....!

آیینه به تو خیره شده است

تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید

و اگر بغض کنی

آه از آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد

گنجه های امروز پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف

بسته های فردا همه ای کاش ای کاش

ظرف امروز ولیکن خالیست

ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود

غم که از راه رسید

در این خانه بر او باز مکن

تا خدا یک رگ گردن باقیست

تا خدا هست به غم وعده ی این خانه مده ...!

 

 



:: بازدید از این مطلب : 470
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 31 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

خود تو هم دریایی، دریایی زیباتر از این دریایی که تا به حال نظاره‌گرش بودی، تو دیگر دریا شده‌ای؛ آبی‌تر، آرام‌تر، تو دریایی شده‌ای؛ آبی آرام، زیبای غرورانگیز، جسور مهربان، قدرتمندی بامعرفت و پرتلاطمی امن؛ تو دیگر دریایی هستی آبی‌تر، سخاوتمندتر، قوی‌تر و زیباتر، هروقت خوب به خوبی‌های اطرافت نگاه کنی، خیلی بهتر از آن‌ها خواهی شد یعنی می‌بینی که تو هم دارای همه‌ی آن خوبی‌هایی هستی که محو تماشای‌شان می‌باشی. باور کن تو حالا از دریا هم دریاتر شده‌ای، دریایی که می‌داند و می‌بیند و می‌فهمد که دریاست. دریایی که می‌داند زیباست، قدرتمند است، مفید است، خلقتش بی‌عیب و نقص و هدفمند است، آمده‌ایم که دریا باشیم با تمامی خوبی‌ها.

قدرتی که دریا دارد، غیرقابل تصور است ولی او به ساحلِ آرمیده در کنارش ظلم نمی‌کند، با او یار و همراه است، به زیباترین شکل ممکن، همدیگر را مهربانانه و خالی از هر کینه و عداوتی در آغوش می‌گیرند و تو می‌توانی در دل شب، قدم به ساحل پرعطوفت دریا گذاری و ببینی و بفهمی و بشنوی سرودهای عاشقانه‌ی دریا و ساحل را، آن‌ها در کنار هم ترانه‌ی آرامش و آسایش می‌خوانند. نه دریا فخر به بزرگی و پهناوری و دارندگی‌اش می‌ورزد و نه ساحل به کوچکی‌اش سر خجلت فرود می‌آورد، نه دریا بر ساحل خشم می‌گیرد نه ساحل بر دریا سخت؛ هر موجی که به ساحل می‌آید، حاوی پیام مهربانانه‌ی دریاست "صدها و هزاران هزار سرود و ترانه‌ی مهر، عشق و دوستی" و هر موجی که از ساحل به دریا بازمی‌گردد، حامل بهترین و عاطفی‌ترین پاسخ‌هاست.
تو دریایی منییییییی فقط تو عزیزم



:: بازدید از این مطلب : 418
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 24 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

 

 

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود

از دماغ من سرگشته خيال دهنت

به جفاي فلک و غصه دوران نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند

تا ابد سر نکشد و از سر پيمان نرود

هر چه جز بار غمت بر دل مسکين من است

برود از دل من و از دل من آن نرود

آن چنان مهر توام در دل و جان جاي گرفت

که اگر سر برود از دل و از جان نرود

گر رود از پي خوبان دل من معذور است

درد دارد چه کند کز پي درمان نرود



:: بازدید از این مطلب : 468
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 23 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

 

 

جنگل ژرف، سیاه و دوست داشتنی است.

و عهدی بسته ام كه ماندنی است،

و هزاران هزار فرسنگ باید رفت پیش از آرامش

و هزاران هزار فرسنگ باید رفت پیش از آرامش...

و ایا باز ما ،ما خواهیم بود ؟؟؟؟؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 533
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 22 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

دوست دارم

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 477
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 20 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

ا به پای هم می رفتیم خوش و سرمست و عالی

  • غم تو کوله مون نبودش با دلی آبی آبی
  • فکر فردایی نبودش تویه روزهای زمینی
  • آرزومون همین بود بریم تا قله هستی
  • شعر رفتنو سرودیم میون برگای پاییز
  • هم قسم شدیم من و تو تا ته ماتم و مستی
  • عمرمون رو گذاشتیم برای سفر ٬ ما دو تا
  • تا شاید پیدا کنیم عشق ٬ لابه لای بی کسی ها
  • گفتیم می مونیم تا ته بارون همین جا
  • رنگین کمون بشه شاید سهم ما از آرزوها   
  • چه قشنگه دنیا با این همه رویا
  • کاشکی بود زندگی مثل خیال ماها 
  • اما هوای غم شد ٬ هوای خونه هامون
  • نمی دونم چه جوری غصه نشست تو دلامون
  • هرچی پل بود بینمون خراب شد
  • آب قله عشق واسمون سراب شد
  • آخه اون قله چی میشه که آرزوشو داشتم
  • با هیچ همسفری نشد که بهش برسم
  • توان رفتم نمی ده این پاهای خمیده
  • نشد که یکی تو راه دستمو بگیره
  • می تونم دست رویه پاهام بزارم
  • مشت کنم ٬ رو به هیچ کس باز نکنم
  • دست رو به آسمون به اون بزرگی
  • مگه میشه تو کف نگیره ماهو روزی
  • عشق آسمون خیلی عظیمه
  • از خاطرم رفته بود که دلم اونجا گیره
  • قلب عاشقم هنوزم به امید قله نشسته
  • خیلی دوره ٬ اما خیالش از بینمون نرفته
  • کاش می دونستی چه غمی تو دلمه
  • کاش این همه ما محکوم نمی شدیم
  • حرف ، حرف دلتنگی بود و کم توقعی نه محکوم شدن ، حرف حرف دلم بود که چقد بی تاب نبودنتم اما انگار ناخواسته دادگاه تشکیل شد....کاش کاش حسمو مثل همیشه می فهمیدی...


:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : دل سوخته

امروز عجب روزی بود . یه روز عجیب یا بهتر بگم عجیب ترین روز تو عمرم

تا حالا اینطور نشده بودم . نمیدونم شاید یه تلنگر یه اشاره یه هشدار یا

هر اسمی دگه که بشه روش گذاشت .

تا این هنگام که از خدا خدا عمر گرفتم آبروی هیچکسی رو نبردم .همیشه

سعی داشتم مردم دار باشم و حفظ آبرو کنم .

به خدا اگه دوست داشتمت بخاطر خودت بود . بخاطر وجودت .بخاطر محبت هات

قبول دارم که کم کم داشت سرعت بیشتر میشد و یه جورایی از جاده دوستی خارج میشدیم

و قطعا امروز به یادآوری بود برا سرعت رفتنمون.

خیلی غم تو دلم هست خیلی دلتنگم . هر وقت میدیدمت آروم میگرفتم و سبک میشدم

اینقدر حرفای ناگفته تو دلم مونده که دوست داشتم همه رو بگم .دوست داشتم بشینم روبروت

و از دلتنگی هام بگم .

نمیدونم چی میشه . اما دون همیشه تو کلکسیونم اونم تو بهترین جای ممکن تا ابد باقی میمونی

اونم فقط وفقط برا خود خودم هیچکسی تاآخر عمرم نمیفهمه بهم چی گذشت.

عزیز دلم تا آخر عمرم بخاطر همه چیزهایی که بهم دادی ممنونم.

حلالم کن



:: بازدید از این مطلب : 372
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 16 تير 1389 | نظرات ()